اصل در مفعول فیهاصل در "مفعولفیه"، از مجموعه مباحث "مفعولفیه" است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد از اینرو به خوانندهی محترم توصیه میشود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "مفعولفیه" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند. این مجموعه، سه اصل در مفعولفیه را بیان کرده و در ضمن هر اصل به تبیین موارد مخالف با آن اصل میپردازد. ۱ - سه اصل در مفعولفیهدر این نوشتار سه اصل در مفعولفیه را بیان کرده است. ۱.۱ - اصل اوّلدر "مفعولفیه" اصل بر این است که بعد از عامل خود ذکر شود ولی در مواردی به جهت وجود شرایط و قرائنی در کلام، با این اصل مخالفت شده و "مفعولفیه" بر عامل خود مقدّم میشود. حکم تقدّم "مفعولفیه" بر عامل خود بر سه گونه است: [۱]
صفایی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، ص۱۷۷، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ.ش، چاپ اول.
۱.۱.۱ - وجوب تقدّم مفعولفیهدر صورتی که ظرف دارای صدارت باشد تقدّم آن بر عامل، واجب است؛ مانند: «فَاَینَ تَذهَبونَ ؛پس به کجا میروید؟» در این آیه شریفه "اَینَ" اسم استفهام و دارای صدارت است؛ از اینرو تقدّم آن بر عامل (تَذهَبُونَ) واجب است. ۱.۱.۲ - امتناع تقدّم مفعولفیهدر صورتی که ظرف در کلام "محصورفیه" واقع شود تقدّم آن بر عامل جایز نیست؛ زیرا در صورت تقدم، معنای حصر از کلام فهمیده نمیشود؛ مانند: «وَ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ الَّا اَیَّاماً مَعدُودَةً؛و گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید.» در این آیه شریفه "اَیّاماً" مفعولفیه واقع شده که به جهت رساندن معنای حصر، متاخر از عامل خود (تَمَسَّنَا) آمده است. ۱.۱.۳ - جواز تقدّم مفعولفیهتقدم "مفعولفیه" بر عامل خود در غیر موارد وجوب و امتناع تقدم، جایز است؛ مانند: «الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی؛امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم.» در این آیه شریفه "الیَومَ" مفعولفیه بوده که بر عامل خود (اَکمَلتُ) مقدّم شده است. ۱.۲ - اصل دوّماصل در کاربرد عامل "مفعولفیه" این است که در کلام ذکر شود اما گاهی با این اصل مخالفت شده و عامل حذف میشود. حکم حذف عامل "مفعولفیه" بر دو گونه است: ۱.۲.۱ - وجوب حذف عاملدر صورتی که ظرف یکی از امور ذیل واقع شود حذف عامل آن ضروری است: [۵]
حسن، عباس، النحو الوافی، ج۲، ص۱۹۶-۱۹۷، بیروت، مکتبة المحمدی، ۱۴۲۸هـ.ق، چاپ اول.
۱.خبر؛ مانند: «زیدٌ عِندَکَ»؛ در این مثال ظرف (عِندَکَ)، خبر واقع شده و عامل آن (موجودٌ) محذوف است. ۲.حال؛ مانند: «مررتُ بِزیدٍ عِندَکَ»؛ در این مثال ظرف (عِندَکَ)، حال واقع شده و عامل آن (موجوداً) محذوف است. ۳.صفت؛ مانند: «مررتُ بِرجُلٍ عِندَکَ»؛ در این مثال ظرف (عِندَکَ)، صفت واقع شده و عامل آن (موجودٍ) محذوف است. ۴.صله؛ مانند: «جاء الذی عِندَکَ»؛ در این مثال "عِندَکَ" ظرفی است که صله واقع شده و عامل آن (یکون) محذوف است. ۵.مشتغلعنه ("مشتغلعنه" یا "مشغولعنه" یکی از سه رکن اشتغال و اسم متقدمی است که عامل از عمل در آن رویگردان شده و در غیر آن (مشغولبه) عمل کرده است. جهت فهم بیشتر به اصطلاح "اشتغال" مراجعه شود.)، مانند: «یَومَ الاحد سافرتُ فیه»؛ در این مثال ظرف (یَومَ)، مشتغلعنه واقع شده و عامل آن (سافرتُ) محذوف است. نکات ذیل در موارد وجوب حذف عامل قابل توجه است: ۱.در این موارد عامل ظرف از افعال عموم (افعال عموم بر وجود تنها دلالت دارند همچون "استقرّ"، "کان" و "وجد") [۶]
صفایی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، ص۶۴، پ۵، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ.ش، چاپ اول.
یا شبیه آن (شبه فعل از افعال عموم همچون "حاصل"، "ثابت" و "موجود".) است. [۷]
صفایی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، ص۱۷۷، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ.ش، چاپ اول.
۲.ظرف را در موارد وجوب حذف عامل آن، ظرف مستقر (با وجوب حذف عامل در این موارد ضمیر در آنها به ظرف انتقال یافته و در آن استقرار مییابد؛ از اینرو در این حالت ظرف را ظرف مستقر مینامند.) [۸]
صفایی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، ص۶۴، پ۵، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ.ش، چاپ اول.
مینامند. [۹]
حسن، عباس، النحو الوافی، ج۲، ص۱۹۵، بیروت، مکتبة المحمدی، ۱۴۲۸هـ.ق، چاپ اول.
۳.عامل مقدّر در صله را باید فعل در نظر گرفت اگرچه در غیر آن میتوان عامل را فعل یا شبه فعل در تقدیر گرفت. [۱۰]
حسن، عباس، النحو الوافی، ج۲، ص۱۹۶، بیروت، مکتبة المحمدی، ۱۴۲۸هـ.ق، چاپ اول.
۱.۲.۲ - جواز حذف عاملحذف عامل "مفعولفیه" با وجود قرینه در غیر موارد وجوب حذف، جایز است؛ [۱۱]
الصبان، محمد بن علی، حاشیة الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیة ابن مالک، ج۲، ص۶۵۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۹هـ ق.
مانند عبارت "یومَ القیامة" در جواب کسی که سؤال کرده است: «متی یجازی الناس؟»؛ در این مثال "یومَ"، مفعولفیه بوده که عامل آن (یجازی) با وجود قرینه (وقوع در مقام جواب از سوال) حذف شده است.۱.۳ - اصل سوّماصل در کاربرد "مفعولفیه" این است که در کلام ذکر شود اما گاهی با این اصل مخالفت شده و "مفعولفیه" حذف میشود. در مواردی با حذف "مفعولفیه" از کلام، الفاظی از آن نیابت میکنند که در ادامه به آنها اشاره میشود: [۱۲]
الصبان، محمد بن علی، حاشیة الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیة ابن مالک، ج۲، ص۶۶۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۹هـ ق.
الف.مصدری (جانشینی مصدر از ظرف زمان زیاد بوده ولی جانشینی آن از ظرف مکان کمتر است تا آنجا که بعضی این جانشینی را سماعی دانستهاند.) [۱۳]
حسن، عباس، النحو الوافی، ج۲، ص۲۰۸، بیروت، مکتبة المحمدی، ۱۴۲۸هـ.ق، چاپ اول.
که ظرف محذوف به آن اضافه شده است؛ مانند: «جِئتُکَ طُلوعَ الشّمسِ»؛ در این مثال "طُلوعَ" مصدری است که مضافالیه ظرف (وقت) بوده که با حذف مضاف، جانشین آن شده است. تقدیر عبارت "جِئتُکَ وَقتَ طُلوعِ الشّمس" میباشد.ب.لفظی که بر صفتی برای ظرف دلالت دارد؛ مانند: «وَ مَهِّلهُم قَلِیلاً؛و آنها را کمی مهلت ده.» در این آیه شریفه "قَلِیلاً" صفتی برای ظرف (زمناً) بوده که با حذف موصوف، جانشین آن شده است. تقدیر عبارت " وَ مَهِّلهُم زمناً قلیلاً" میباشد. ج.لفظی که بر عدد ظرف دلالت دارد؛ مانند: «سَخَّرَهَا عَلَیهِم سَبعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ اَیّامٍ»؛این تند باد بنیان کن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلّط ساخت.» در این آیه شریفه "سَبعَ" و "ثَمَانِیَةَ" بر عدد ظرف دلالت داشته که تمییز آن دو به ترتیب دو ظرف " لَیَالٍ" و " اَیّامٍ" میباشد. د.لفظی که بر کلیّت و یا جزئیّت ظرف دلالت دارد؛ مانند: «تُؤتِی اُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِاِذنِ رَبِّها؛هر زمان میوهی خود را به اذن پروردگارش میدهد.» در این آیه شریفه "کُلّ" لفظی است که به اسم زمان (حین) اضافه شده و بر کلیّت ظرف (تقدیر عبارت "تُؤتِی اکُلَهَا فی کلّ وقتٍ وقّته الله" بوده است.) [۱۷]
قمی مشهدی، محمّد، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۷، ص۵۶، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸هـ ش، چاپ اوّل
دلالت دارد.۲ - عناوین مرتبطمفعول فیه. ۳ - پانویس
۴ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصل در "مفعول فیه"»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۱۳. |